از شرور خیابانهای گلشهر تا فرمانده تکتیراندازارن فاطمیون
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۹۱۴۳۶
محمدکاظم کاظمی مینویسد: «دوربرگردان» کتاب مهمی است؛ چرا که اولین روایت مکتوب از حضور مهاجران افغانستانی در جنگ سوریه به شمار میرود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی ایران اکونومیست، «دوست داشتم با حاج قاسم عکس یادگاری میگرفتم، نه برای پزدادن و نه برای اینکه به پلیسهایی که مدارک مهاجرین را در ایران چک میکنند، نشان بدهم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این بخشی از کتاب تازه انتشارات جام جم است که با عنوان «دوربرگردان» به قلم سیدزهیر مجاهد منتشر شده و روایت عبدالصمد علیزاده مهاجر افغانستانی ساکن مشهد است که آشنایی با حاج قاسم او را از یک شرور به فرماندهی یگان تکتیراندازهای فاطمیون در سوریه تبدیل میکند.
محمدکاظم کاظمی، شاعر مهاجر افغانستانی که ویراستاری این اثر را بر عهده داشته است، در یادداشتی که برای انتشار در اختیار ایران اکونومیست، قرار داده به این کتاب پراخته، این یادداشت به شرح ذیل است:
حدود شش سال پیش، زمانی که هنوز جنگ سوریه جریان داشت و تیپ فاطمیون در آنجا نقش پررنگی داشت، همفکریها و تبادل نظرهایی در این مورد صورت میگرفت که این جریان را فقط یک جریان نظامی نبینیم، بلکه در پی تحکیم عقبه فرهنگی آن هم باشیم. همچنان که در جنگ تحمیلی هشتساله هم فعالیتهای فرهنگی همواره در کنار کارهای نظامی وجود داشت. درست به خاطرم هست که محمدحسین جعفریان در آن جلسات، از ضرورت خاطرهنگاری و روایتنویسی از نبردهای فاطمیون میگفت. این که بعد از چند سال، چیزی که برای ما میماند همین روایتهاست. و اینها میتواند دستمایه تاریخ شود، دستمایه هنر و ادبیات شود. اگر رمانی بخواهد بر اساس این وقایع نوشته شود، اگر فیلمی بخواهد ساخته شود، جز با اتکا به این روایتها مقدور نیست.
رزمندگان افغانستان در این چهار دهه اخیر، چندین درگیری در چندین جبهه را تجربه کردهاند. جنگ با حکومت کمونیستی و نیروهای متجاوز روسی، جنگ با طالبان در دور اول، جنگیدن در جبهههای جنگ تحمیلی در ایران و جنگیدن در سوریه در برابر داعش و متأسفانه از هیچیک از این رویاروییها روایتهای بسیاری باقی نمانده است. از جنگ و جهاد در داخل افغانستان فقط یک سلسله خاطرات جهاد افغانستان باقی مانده است، از حضور رزمندگان افغانستان در جنگ تحمیلی فقط کتاب «از دشت لیلی تا جزیرهٔ مجنون» مرحوم سرور رجایی را داریم و از جنگ سوریه، کتاب «دوربرگردان» تا جایی که من اطلاع دارم، اولین روایت مکتوب است که به صورت کتاب منتشر شده است.
از این جهت به نظرم این کتاب بسیار مهم است چون تا این لحظه، اثری یگانه است.کتاب روایت زندگی یکی از فرماندهان فاطمیون است، فرماندهی که به نام «سلیمان» شناخته میشود. کتاب را سید زهیر مجاهد، بر اساس گفتوگوهایش با سلیمان تدوین کرده و انتشارات جام جم آن را منتشر کرده است.
سلیمان زندگیای ابوذروار دارد. میدانیم که ابوذر غفاری پیش از اسلامآوردن، زندگی تاریکی داشت و یک چرخش 180 درجهای از او ابوذر محبوب ما را ساخت. این چرخش 180 درجهای چیزی است که در یک سفر جادهای، فقط در یک دوربرگردان اتفاق میافتد و این است وجه تسمیهٔ این کتاب.
نمیخواهم داستان کتاب را لو بدهم. میگذارم که خود خوانندگان، آن را بخوانند و این قصهٔ شگفت را دریابند. فقط میخواهم بگویم که این کتاب در واقع یک اثر چندبُعدی است. بخشی از آن در سوریه میگذرد و روایتهای دست اولی از مجاهدتهای رزمندگان ایرانی و افغانستان در کنار هم و در برابر داعش و متحدانش را بیان میکند که بسیار پرکشش است و البته تأثیربرانگیز.
روایت شهادت بسیاری از این رزمندگان در این کتاب بیان شده است آن هم از زبان کسی که در متن اصلی جنگ حضور داشته و در بیشتر عملیاتها حاضر بوده است. اما حدود نیمی از کتاب، در واقع روایت زندگی سلیمان قبل از این دوربرگردان است؛ یعنی زمانی که او میداندار خیابانهای گلشهر مشهد بوده است، با همراهانی که عمدتاً خلافهای خیابانی بودهاند. دورهٔ تاریک زندگی او، چیزی که بسیار کسان هیچگاه دوست ندارند آن را روایت کنند.
روایت این دوره، شجاعتی میخواهد پیش از این هم در یکی دیگر از کتابهای انتشارات جام جم یعنی «ویولنزن روی پل» آن را دیدهایم که خسرو باباخانی چگونه دوران درگیریاش با اعتیاد را روایت کرده و این کتاب محبوب و پرفروش را شکل داده است.
این قسمت از کتاب در واقع دو اثر دارد. یکی اثر معنوی یعنی این که به سیر تحول معنوی شخص واقف میشویم. دیگری اثر اجتماعی و شناختی که از یک تیپ آدمها در جامعه پیدا میکنیم. تیپی که بسیار روایت نشده و اگر هم روایت شده است، عمدتاً اغراقآمیز و مربوط به چهرههای خاص بوده است. یا او را «داش آکل» و «قیصر» دیدهایم، یا یک تبهکار اصلاحناپذیر.
اینکه چطور میشود یک کودک از یک خانوادهٔ سرشناس و مذهبی و آبرودار، به جوانی تبدیل میشود که همه اطرافیان، حتی اعضای خانوادهاش از او خوف دارند و البته جوانی که در عین حال، علم حضرت عباس(ع) را به چشم یک معجزهگر میبیند.
یک قسمت کوتاه ولی مهم و مؤثر این کتاب، روایت دوران کودکی و نوجوانی سلیمان است. این قسمت به نظرم از آن جهت بسیار اهمیت دارد که آنچه بر سلیمان در آن زمان میرود، بر بسیاری از کودکان مهاجر در طول چند دهه رفته است، محرومیت از تحصیل. چیزی که این کودک را از مدرسه به خیابان میکشد و از خیابان به زندان. چیزی که وقتی سردار قاسم سلیمانی آن را میشنود، اشک میریزد و میکوشد که هر طور شده، زمینهٔ تحصیل برای رزمندگان مهاجر را فراهم کند.
من بیش از این، نمیتوانم سیر روایت کتاب را لو بدهم. دوست دارم کتاب را بخوانید و با من همراه شوید.»
منبع: خبرگزاری تسنیممنبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: روایت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۹۱۴۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کنایه رئیس سازمان تأمین اجتماعی به مشاغل سخت! / جدّیت قالیباف به روایت یک عضو جبهه پایداری
یک استاد دانشگاه با نقد دیدگاه دکتر شریعتی درباره کتاب و مطالعه گفته است: نمی توان خواندن هر کتابی را به هر کس توصیه کرد.
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
جدّیت قالیباف به روایت یک عضو جبهه پایداری
حجت الاسلام مهدی باقری، نماینده مردم زنجان در مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با ایلنا درباره عملکرد مجلس یازدهم و هیئت رئیسه آن گفته است: مجلس یازدهم مسیر خوبی را در بحث پیگیری مشکلات مردم آغاز کرد و حضرت آقا هم این مجلس را تایید کردند.
او می افزاید: مجلس یازدهم اشکالات و نقاط ضعفی داشته که باید برطرف شود، منتها نقاط قوتی هم داشته که باید دنبال و تقویت شود.
باقری در ادامه و در پاسخ به این سوال که «شما این نقاط ضعف و اشکالات را متوجه رییس مجلس میدانید؟» گفته است: خیر، ضعف هیات رییسه. اتفاقا به نظر من رییس مجلس قوی بوده اما اعضای هیات رییسه با قدرت برخورد نکردند که رییس متهم به این شده که مثلا تک روی می کرده. به عقیده بنده اگر به آن میزانی که رییس وقت میگذاشت، سایر عزیزان هم وقت می گذاشتند، با جدیت و بدون تعارفات سیاسی برخورد میکردند و همان جدیتی که رییس مجلس داشت اگر سایر اعضای هیات رییسه هم داشتند، کارها بهتر پیش می رفت.
این نماینده عضو جبهه پایداری تصریح می کند: به نظرم پیش از آنکه ایراد را به رییس مجلس بگیریم باید به اعضای هیات رییسه بگیریم؛ نه به معنای اینکه کار نکردند، بلکه با تعارف کار کردند. خیلی از موضوعاتی بود که باید در دستور کار قرار میگرفت که هیات رییسه آن ها را در برنامه دستور قرار نداد. [1]
*بیان حقانی و اشاره این نماینده محترم به واقعیت های کارکردی مجلس یازدهم یک امر مغتنم است و نشان می دهد که وجدان های پاک بسیاری در نزد نمایندگان مجلس وجود دارد که حاضر به کتمان واقعیت نیستند.
همه آگاهان سیاسی می دانند که رئیس مجلس نقش بی بدیلی در سوق دادن مسیر حرکت پارلمان به سمت کارکردهای مطلوب و ملموس دارد. و اگر قالیباف نبود؛ مجلس یازدهم نمی توانست اکنون صاحب کارنامه ای بی بدیل باشد.
این قالیباف بود که توانست به سبب سابقه خود در کارآمدی و اجرا؛ سمت درست مشکلات را بشناسد و با وجود ناکارآمدی دولت اما در حد توان و مقدوراتش؛ بوسیله مجلس یازدهم تأثیراتی را در زندگی مردم ایجاد کند.
تأثیراتی که البته همه انتظار داشتیم دولت نسبت به آنها اقدام کند اما به هر دلیلی مجلس توانست پایه گذار آنها شود.
شاید برای مردم جالب باشد که عده ای اکنون به صف آرایی در مقابل همین کارنامه مشخص مشغول شده اند و قصد دارند مجلس دوازدهم را به سنگری برای تخریب قالیباف و کارآمدی او بدل کنند. رجال بی هنری که طی سال های اخیر جز حرّافی و سیاست بازی کاری برای مردم نکرده اند.
***
هر کتابی را نخوانید!
علیرضا جوادیفام، استاد دانشگاه تبریز طی سخنانی در جلسه نقد فلسفی کتاب انسان خردمند نوشته "یووال نوح هراری" تأکید کرد که نویسنده این کتاب معنای دین را بصورت کامل نمی داند و لیبرالیسم، کمونیسم، ناسیونالیسم و … را دین میشمارد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران، این استاد دانشگاه در ادامه گفته است: خواندن یک بارِ هر کتاب را به هرکسی توصیه نمیکنم.
جوادیفام با بیان اینکه هر کتابی را نمیتوان به هرکسی توصیه کرد، گفت: این سخن دکتر شریعتی که هر کتابی به یک بار خواندنش میارزد، فقط در مورد افرادی صادق است که به ثبات فکری رسیده باشند. [2]
*تأکید آقای جوادی فام باید مد نظر همه اعم از مربیان، خانواده ها، استادان و اهالی فرهنگ باشد.
حق مطلب این است که مطالعه و کتابخوانی اگرچه بسیار خوب و مورد تأکید است لکن باید دقت داشت که ذهن افراد و بخصوص کودکان و جوانان به مثابه یک زمین حاصلخیز است و محتوای کتاب ها بذر این زمین محسوب می شود. لذاست که باید دقت کرد بذر نامناسبت یا بذر علف هرز را در زمین حاصلخیز کشت نکرد زیرا هرگز نتیجه خوبی نخواهد داشت.
از همین رو همواره باید بر قید مهم "کتاب خوب" تأکید کرد، برای کودکان و نوجوانان کتابهای خوب را در نظر داشت و درباره مضامین غلط برخی کتاب ها نیز حساس بود.
تأکید می شود که "کتاب بد" اثرات بسیار سوئی دارد و از پیر تا جوان را گرفته به پرتگاه های خطرناکی خواهد کشاند.
در این زمینه می توان به سرنوشت برخی از رجال انقلابی دهه شصت اشاره کرد که همگی مخالف امپریالیزم آمریکا و حامی ولایت فقیه بودند اما به مرور و با مطالعه بدون نقد برخی کتاب ها و توهم دانایی در قبال محتوای غلطی که دریافت می کردند؛ تبدیل به رجالی شدند که آمریکا را معبد می دیدند و از ولایت فقیه نیز بریدند.
دقت شود که این یک مثال سیاسی بود و هزاران مثال دیگر در ابواب دیگر را می توان از سرنوشت افرادی مطرح کرد که به دلیل مطالعه کتب بد به جنگ عقلانیت رفتند و در مقابل دین و واقعیت ها نیز ایستادند.
***
کنایه مدیر سازمان تأمین اجتماعی به "مشاغل سخت"!
میرهاشم موسوی، مدیر عامل سازمان تأمین اجتماعی اخیرا طی اظهاراتی که مشرق آنها را منتشر کرد، گفته است: تعداد درخواستها و بازنشستگیهای برقرار شده در مشاغل سخت و زیانآور مغایر اهداف و نیات اصلی تصویب این قانون است و سهمی عمده در ناترازی منابع و مصارف سازمان تأمیناجتماعی بهعنوان یک سازمان بیمهای بین نسلی دارد.
به گزارش مشرق، او می افزاید: وضعیت فعلی به گونهای است که متوسط سن بازنشستگی به حدود ۴۰ سال و کمتر رسیده و گاهی نیروی کار در اوج تجربه، مهارت و تخصص از بازار کار خارج میشود و هزینه حمایت از این افراد به سایر بیمهشدگان ذینفع سازمان تأمیناجتماعی تحمیل میشود.
موسوی گفته است: ناگوارتر آن که این افراد که با استفاده از قانون مشاغل سخت و زیانآور و ظاهراً به سبب فرسودگی جسمی و روحی ناشی از این مشاغل از فهرست بیمهپردازان خارج میشوند در عمل از بازار کار خارج نمیشوند که جا برای نیروهای جدید باز شود بلکه جذب بخشهای غیر رسمی بازار میشوند. با این وضعیت نیروی انسانی نمیتوان آرمانهای بزرگ رشد و جهش تولید را دنبال کرد. [3]
*آقای موسوی باید به افکار عمومی و پرداخت کنندگان بیمه توضیح بدهد که چرا در قبال کارگران مشاغل سخت از عبارت "ظاهرا به سبب فرسودگی از فهرست بیمه پردازان خارج می شوند" استفاده کرده است؟
زیرا این عبارت به این معنی است که سازمان تأمین اجتماعی شرایط مشاغل سخت را قبول ندارد و کأنه احساس فریب می کند؟
اظهارات موسوی در حالی است که اگرچه باید پذیرفت در ایران سهولت های بعضا بیجایی در بحث بازنشستگی وجود داشته اما همه می دانند که مشکلات سازمان تأمین اجتماعی به دلیل سوء مدیریت است نه به دلیل قوانین موجود!
سوء مدیریتی که درباره دلائل آن حرف و حدیث بسیار است...
لازم به تأکید است که جایگزین شدن برخی نیروهای بازنشسته رسمی در بخش های غیر رسمی و حتی در بخش های دولتی؛ اتفاقا فرایندی مطلوب است که نشان می دهد آن نیروی بازنشسته در حد مطلوبی از مهارت و تخصص قرار دارد و اگر هم در یک شغل سخت مشغول به کار بوده اما توانسته با مراقبت و زیست نخبگانی؛ توانمندی خود را بر شرایط سخت غلبه دهد. آیا اکنون باید در قبال چنین نیروی زبده ای با کنایه حرف زد، قانون را بر ضد او برانگیخت و بازار کار را از وجود چنین افرادی محروم کرد؟
کما اینکه شخص آقای موسوی هم در بخش دیگری از اظهارات خود به "چالش نیروی کار ماهر" نیز اشاره کرده است.
آشکار است که نیروی کار ماهر و متخصص هرگز جای هیچ کارجویی را تنگ نمی کند و فضای کاری کشور اتفاقا باید صحنه رقابت باشد نه صحنه اوت کردن دیگران با استناد به آیین نامه ها و قوانین ضعیف!
توصیه به مدیرعامل محترم سازمان تأمین اجتماعی این است که به جای استفاده از عبارت هایی که موجب ناراحتی پردازندگان حق بیمه می شود؛ به تلاش های خود برای تسهیلگری سرعت ببخشند و البته به دنبال رفع سوء مدیریت ها در سازمان بزرگ تأمین اجتماعی باشند.
سازمان تأمین اجتماعی یکی از مصادیق عدالت و زیست معقول در جامعه ایرانی پس از انقلاب اسلامی است که باید از مثبتات آن دفاع کرد و مراقب بود که این نقاط قوت به تاراج بی تدبیری نرود.
***
1_https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1471357
2_ibna.ir/x6mdV
3_mshrgh.ir/1596093